تنهای تنها هستم دلم پر شده از غم از کینه از نا مهربانی ها خسته هستم اما چون یک مادر هستم باید در خودم بریزم تا نکنه دردونم ّ عزیزم پرنسس مامی غمو توی چشمهای مامانیش نبینه دلم از همسرم پر شده دلم برای عشق تنگ شده دلم برای یه گپ پر از عشق و دوست داشتن خالصانه تنگ شده همسرم هست ولی وجودش هست ولی انگار نیست روزه سکوت گرفتم تا نکنه دلبندم و ناراحت کنم دلم برای یه اغوش گرم تنگ شدهدلم به دخترم گرمه دلم به مامان گفتناش گرمه وگرنه شریک زندگیم باعث گرمای وجودم نمیشه خدایا یعنی میشه این گرما تو زندگیه منم بیاد من توی شهر غریب تنها یارم تنها دلخوشیه تنهاییهام توی این دوری با من نیست همدردم نیست غمخوارم نیست از زندگیه زناشویی هیچ نمی دونه فقط نگهبان منو و دخترم هست خدایا چه کنم کمکم کن تنها تو رو دارم من هیچ لذتی از زندگیه زناشوییم نبردم هیچ هیچ
چی میگی ؟ها
با منی؟
چی می خوام ازت؟
نظری به من کن منرو از یاد بردی
من که همیشه ازت سپاس گزارم شاکرم بازم میگم خدایا شکرت
سبحانک یا خیرالحافظین سبحانک یا خیرالحافظین
سبحانک یا خیرالرازقین سبحانک یا خیرارازقین
امین یا رب العالمین خدایا دوست دارم